بیشتر پدرها و مادرها وقتی صاحب فرزند یا فرزندانی می شوند، سعی می کنند فرزندان مفید و موفقی تربیت کنند و هر دو در این را می کوشند، اما گاهی با افزایش سن کودکشان، با موقعیت هایی برخورد می کنند که ممکن است رفتار یا کلام اشتباهی از آنها سر بزند که به کودک لطمه روحی و روانی وارد کند.
اشتباهات والدین در تربیت فرزندان
سه نوع از اشتباهات رایج والدین در فرزند پروری:
1- اشتباهات رفتاری
2-اشتباهات گفتاری (کلامی)
3- عدم هماهنگی پدر و مادر
1- اشتباهات رفتاری
اشتباه رفتاری، رفتار بی مورد یا غلطی است که از والدین در مواجهه با کودکشان، خواسته یا ناخواسته یا از روی ناآگاهی سر می زند. به انواعی از این رفتارها توجه کنید.
بیشتر بدانید: آموزش دستور پذیری به کودک
1- تنبیه های بی موقع و اشتباه
الف) تنبیه کودک جلوی دیگران: هیچ گاه فرزند خود را در جمع یا در جلوی شخص دیگری تنبیه لفظی و حتی سرزنش نکنید؛ زیرا اعتماد به نفس و عزت نفس او به شدت تخریب می شود. او را به گوشه ای خلوت ببرید و قانون را برای او توضیح دهید و او را چند دقیقه ای از محل انجام عمل بدش دور کنید و با او در این مورد صحبت کنید. (وقفه)
ب) تنبیه بدنی: تنبیه به معنای زدن نیست. در تبیه بدنی ، نه تنها کودک تخریب جسمی و روحی می شود، بلکه در مواجهه با هم سالانش برای گرفتن حقش از زدن استفاده می کند؛ زیرا این را از والدینش یاد گرفته است. گاهی والدین می خواهند حس عصبانیت و ناراحتی خود را با ایجاد درد در کودک به او تحمیل کنند.
ج) این موارد را تنبیه – ندانید:
*خواب کودک – *اتاق کودک – * پول توجیبی کودک
اگر اتاق خواب کودک را محل تنبیه قرار دهید، یا او را موقع تنبیه بخوابانید، دچار کابوس های شبانه و شب ادراری می شود.
2- مقایسه کودک با کودک
اگر فرزندتان را با دیگر کودکان مقایسه کنید، نقاط ضعف او را زیر ذره بین برده اید. شما باید کودک را با خودش مقایسه کنید؛ نه با دیگران.
مثلا بگویید: آفرین! چقدر بزرگ شده ای ، قبلا که کوچک تر بودی، نمی توانستی تنهایی به دستشویی بروی، اما حالا خودت تنهایی این کار را می کنی.
در مقایسه، شما نقاط ضعف فرزندتان و نقاط قوت دیگران را زیر ذره بین می برید.
3- انتقاد کردن
سعی کنید به جای اینکه از فرزندتان انتقاد کنید و کار غلط او را به رخش بکشید، او را راهنمایی کنید و راه صحیح آن رفتار را به او بیاموزید.
کودکی را تصورکنید که برای اولین بار کفش هایش را خودش می پوشد. او کفش هایش را تا به تا می پوشدو بندهایش را باز می گذارد… در این موقع، پدر باید از انتقاد صرف نظر کند و به جای اینکه بگوید: تو نمیتوانی؛ کفش هایت را در بیاور تا من بپوشانم! باید او را تشویق کند که خودش سعی کند کفش هایش را بپوشد. همچنین با گذاشتن نشانه ای مثل اینکه خرگوش کفشت باید به سمت بیرون باشد، او را راهنمایی و کمک کند.
4- باج و رشوه (پاداش های بی موقع)
رشوه، جایزه ای استکه قبل از اینکه کودک کاری بکند، به او می دهیم؛ در حالی که باید برای کودک جایزه تعیین کنیم و در صورت انجام عمل، آن جایزه را به او میدهیم.
البته لازم نیست برای تمام فعالیت های کودک هدیه بدهید؛ زیرا دیگر قدر و ارزش هدیه را نمی داند، ولی اگر قول هدیه دادید، حتما برایش تهیه کنید. کودک برای هدیه گرفتن باید چند روزی منتظر بماند و رفتار مثبتش را تکرار کند تا عادت کند و رفتار خوب جزء کارهایش بشود. آنگاه جایزه بگیرید(مراجعه به جدول ستاره ها).
5- جنگ قدرت
یعنی افراد (افراد با فرزندشان) می جنگند و بر روی حرفشان با اعمال زور و فشار، اصرار می ورزند. در این روش هر کس زور و قدرتش بیشتر باشد پیروز می شود و خواسته اش اجرا می شود.
ولی در اصل این روش برنده ندارد و بازنده – بازنده است. زیرا کودک یاد می گیرد که نه با حرف زدن و حل مسئله بلکه با زورگویی به اهدافش برسد و با افزایش سن و قدرتش از پدر و مادر حرف شنوی نخواهد داشت.
6-اشتباه بچه را به گردن کسی انداختن
اگر بچه مرتکب خطایی شد، نباید بگویید: شیطان این کار را کرده.
یا اسم یکی از دوستانش را بیاورید. هرکس باید اشتباهات خود را بپذیرد.اگر این کار را بکنید، بچه راه فرار را یاد می گیرد و مسئولیت رفتار و کارش را به عهده نمی گیرد. پس به او بفهمانید که خودش این کار را کرده، ولی کار اشتباهی بوده. پس باید عواقبش را ببینید و دیگر تکرار نکند و عذرخواهی کند.
7- تبدیل اتاق خواب کودک به محل تنبیه
اتاق خواب، محل آرامش و بازی کودک است؛ پس نباید محل تنبیه کودک باشد. اگر از اتاق خواب برای محل تنبیه استفاده کنیم، کودک از اتاق خود متنفر می شود و دیگر آرامش کافی و لازم را در آنجا ندارد. این احساس، باعث اختلالاتخواب یا شب اداراری او می شود.
پس برای تنبیه، برای مثال یک گوشه خانه یا یک صندلی کنار پذیرایی بگذارید و برای تنبیه به او بگویید: اینجا بنشین و به کارهایت فکر کن. به ازای هر یک سال سن کودک، یک دقیقه؛ یعنی کودک 4 ساله، 4 دقیقه.
8- حساسیت زیاد بر روی نیازهای لازم کودک
بیشتر والدین، بر روی خوراک، تغذیه، دستشویی و خواب کودک بسیار حساسیت نشان می دهند. مطمئن باشید کودک هر گاه گرسنه شود، تقاضای غذا می کند یا خودش می خورد؛ و هرگاه خوابش بگیرد، حتی کنار اسباب بازی هایش می خوابد.
کلا روی دو چیز کودک حساس نباشید:غذا خوردن و دستشویی.
وقتی کودک متوجه حساسیت شما بشود، با آگاهی از احساس شما سوء استفاده می کند و می گوید: من غذای خانگی نمیخورم؛ برای من پیتزا سفارش دهید. این مشکل فقط با حساسیت نشان ندادن و بی توجهی شما رفع می شود.
9- موکول کردن تنبیه به آینده
بچه ها حافظه کوتاه مدت خوبی دارند. پس اگر تنبیه همان لحظه و بلافاصله اجرا نشود، کودک بعدا که تنبیه می شود، علت آن را به یاد نمی آورد.
بچه ها در زمان حال زندگی می کنند. اگر قصد دارید امکانات او را بگیرید، نگویید: فردا تلویزیون تماشا نکن، بلکه بگویید: عصر نیم ساعت کمتر تلویزیون تماشا کن.
10- تسلیم رفتاری
وقتی کودک قشقرق به راه می اندازد و بی مورد بهانه جویی می کند، باید «بی توجهی» کنید. اگر در این مواقع حرفی بزنید، یا حتی اخم کنید، یا حتی زیرچشمی به کودک نگاه کنید، کودک این رفتار شما را توجه می انگارد و برای تسلیم کردن شما به رفتارش ادامه می دهد. می توانید محل را ترک کنید.
بیشتر بدانید: عوامل ایجاد ترس های کودک
2- اشتباهات کلامی والدین
1- پاسخ اشتباه به سوالات کودک
کودکان از حدود دو و نیم سالگی سوالات زیادی از پدر و مادر خود می پرسند و می خواهند چگونگی و چرایی هر چیز را بدانند. برای مثال، می پرسند: چرا شب، آسمان سیاه است؟ من چطوری به دنیا آمده ام؟ چرا ما به دستشویی می رویم ؟ غذاهایی که میخوریم، کجا می رود؟ و …؟
والدین در پاسخ به سوالات بی پایان کودکان نباید پاسخ های گمراه کننده، غلط یا مبهم بدهند؛ زیرا وقتی بزرگ تر شود و به پاسخ پرسش هایش برسد، طرز فکرش نسبت به پدر و مادرش و اطلاعات آن ها تغییر می کند.
پس والدین باید کودک شان را راهنمایی کنند و در حد فهم و درکش به او پاسخ کوتاه دهند، یا او را به کتاب یا اینترنت ارجاع دهند و بگویند: بیا با هم جواب سوالت را از کتاب پیدا کنیم.
2- ایجاد احساس شرم در کودک (سرزنش کودک)
کودک، سرشار از انرژی است و میل به کنجکاوی و افزودن تجربه خود دارد. پس دست به فعالیت های متعدد می زند تا همه چیز را امتحان و تجربه کند. ممکن است در این حال، رفتارهایی کند که از نظر اطرافیان اشتباه باشد. برخورد والدین و اطرافیان با رفتار کودکان، در ایجاد حس کودک نسبت به خودش بسیار مهم است.
ایجاد احساس شرم، به این معناست که طوری با کودک رفتار شود که کودک با خودش فکر کند که من بدم که این کار بد را کرده ام. این احساس به شخصیت و هویت انسان مربوط می شود؛ در صورتی که والدین باید با برخورد صحیح خود، به کودک بفهمانند که رفتار او زیر سوال است و نه خودش.
برای مثال، وقتی کودک روی مبل می پرد، به او نگویید: همه وسایل خانه را تو خراب کرده ای، بلکه باید به او بگویید: روی مبل پریدن ، کار خوبی نیست ، می توانی روی بالش ها بپری، همیشه یک راه جایگزین به او معرفی کنید تا دستور شما عملی شود.
وقتی کودک کار خطایی می کند، کار اشتباهش زیر سوال می رود و نه شخصیت او. والدین با رفتار و گفتار اشتباه، احساس شرم و بی کفایتی و تحقیر را به کودک القا می کنند. به علت سرزنش، شخص با خودش بد می شود و نشاطش کاهش پیدا می کند. در نتیجه، برای جلب توجه، دست به رفتارهای مثبت یا منفی می زند.
هیچگاه مقصر تعیین نکنید.
اگر بچه احساس تحقیر یا شرم پیدا کرد، پدر و مادر باید به او بفهماند که او را دوست دارند.
3- نصیحت کردن
نصیحت کردن یعنی یعنی پدر و مادر پیوسته رفتارهای مثبت و منفی کودک را به وی یاداور کنند و تذکر دهند. برای مثال، یکسره بگویند: دختر خوبی باش، اتاقت باید پاکیزه باشد؛ قانون را رعایت کن؛ و …
پدر و مادر باید با رفتارشان و سپس تشویق کودک، خصوصیات خوب را به رفتار خوب تبدیل کنند. این رفتارها سپس به عادت تبدیل می شود.
اگر بچه عادت کند که پیوسته نصیحت بشنود، همیشه منتظر است که شما تذکر دهید، و اگر ندهید، کاری نمی کند؛ یا برعکس کلافه می شود و به ننصیحت ها توجهی نمی کند. او احساس می کند که پدر و مادر همیشه از من ناراضی هستند.
به جای نصیحت، با او همراه شوید و یک کار را باهم به انجام رسانید تا به رفتار تبدیل شود. پیامد نصیحت زیاد این است که کودک فکر می کند که از عهده هیچ کاری بر نمی آید و اعتماد به خویشتن را از دست می دهد. در نتیجه مسئولیت پذیر نمی شود.
4- تهدید کودک
وقتی والدین کودک را تهدید می کنند، به او قول تنبیه می دهند. وقتی کودک می شنود که تنبیه خواهد شد. دیگر انگیزه ای ندارد که رفتارش را متوقف کند. پس به کارش ادامه می دهد؛ که منجر به لجبازی می شود.
جایگزین تهدید: وقتی کودک کار اشتباهی می کند، به جای تهدید کردن، به او احساس ارزشمند بودن بدهید؛ به او انگیزه ای ببخشید تا کارش را ادامه ندهد؛ و به او حق انتخاب بدهید؛ به او انگیزه ای ببخشید تا کارش را ادامه ندهد؛ و به او حق انتخاب بدهید.
برای مثال، به جای اینکه بگوییم « چون خواهرت را زدی، به پارک نمی رویم » باید بگوییم « اگر دوباره با خواهرت بازی کنی، به پارک می رویم. می خواهی پارک بروی یا نه؟ …. می دانی چطور با خواهرت بازی کنی که دعوایتان نشود؟
با تهدید کردن، چیزی درست نمی شود. دنبال راه حل باشید.
5- دروغ گفتن به کودک
“کودکان تا 6 الی 7 سالگی هر چیزی را باور و در ذهن خود تصویر می کنند” گاهی والدین و مربیان آموزشی، ناآگاهانه از این راه برای حرف شنوی کودکان استفاده می کنند. این، کار بسیار اشتباهی است؛ چون با افزایش سن کودک و آگاهی اش، اعتماد و اطمینان او به شما از بین می رود و دروغ گفتن را نیز آموزش می بیند. کسی که دروغ شنیده باشد، برای رسیدن به خواسته اش دروغ می گوید.
والدین، اصلی ترین الگوی فرزندشان هستند، در رفتار و گفتارتان دقت کنید.
پس اگر خواستید حقیقت را به بچه نگویید، باید او را به کار صحیح هدایت کنید؛ یا حواس او را پرت کنید تا آن کار فراموش کند؛ ولی هرگز به او دروغ نگویید.
6- عدم قاطعیت والدین
قاطعیت در مواقعی ضروریاست که؛ خواسته کودک برای او یا دیگران خطراتی ایجاد کند. وقتی کودک چیزی را می خواهد و برای شما امکان ندارد آن را در دسترسش قرار دهید، او شروع به اصرار، گریه، فریاد زدن و بهانه جویی می کند. در این حال، اشتباه ترین کار این است که تسلیم شوید، زیرا شما به او گفته اید: نه. این «نه» باید تا انتها «نه» بماند. قاطع باشید و به رفتارهایش « بی توجهی » کنید.
کودک پس از چندبار متوجه می شود که، مادر یا پدر تسلیم نمی شوند و دست از این کار بر می دارد.
7- تسلیم کلامی
گاهی والدین با کلامشان تسلیم می شوند. برای مثال، اگر بگویید « بس است، سرم درد گرفت، خسته شدم » کودک، توجه لازم را کسب کرده و با خود فکر می کند: آنقدر به گریه ام ادامه می دهم تا مامان خسته بشود و آن را بهم بدهد.
بی توجهی: در این مواقع، بدون هیچ کلامی حتی هیس و بدون هیچ رفتاری حتی اخم، مانند کسی که نه می بیند و نه می شنود، محل را ترک کنید. کودک پس از چند ثانیه که دید کسی به او توجه نمی کند، گریه اش را قطع می کند.
بیشتر بدانید: علت گریه بچه ها و اهمیت گریه
3- عدم هماهنگی والدین
زن و شوهر وقتی بچه دار می شوند، وظیفه دارند برای تربیت فرزندشان تلاش کنند. بنابراین باید راه های صحیح تربیتی را بیاموزند و همراه و هماهنگ بایکدیگر در این مسیر حرکت کنند.
🔹لزوم هماهنگی والدین
کودک، متوجه هماهنگی یا ناهماهنگی والدینش می شود و خواسته هایش را به پدر یا مادر، بسته به اینکه کدام یک او را سریع تر به خواسته اش می رساند، می گوید و با اصرار و گریه به خواسته های حتی نابجایش خواهد رسید.
پس لازم است پدر و مادر با هم روش های تربیتی را بیاموزند و تصمیم به اجرای هماهنگ آموزش ها بگیرند. در غیر اینصورت، نه تنها کودک دچار سرگردانی و عدم ثبات می شود، همچنین بین زن و شوهر نیز اختلاف پدید می اید؛ که در سن نوجوانی برای کودک بسیار مخرب است، و او در آن دوره، به حرف والدین توجهی نخواهد کرد؛ زیرا می داند که والدینش با هم نظر مشترک ندارند. پس نظر هر کدام را که به نفعش باشد، یا حتی روش خود را اجرا می کند.پس پدر و مادر از همان ابتدا باید حتما با یک روش تربیتی به جلو حرکت کنند.
فرض کنید شما و همسرتان راننده های ماشین زندگی فرزندتان هستید و مقصد؛ رشد، تعالی، موفقیت و شادی فرزندتان است.
اگر در انتخاب راه و طی مسیر اتفاق نظر نداشته باشید و هریک فرمان ماشین را به طرف مسیر خود بچرخانید! هرگز به یک مقصد مشخص نخواهید رسید و انرژی تان صرف فشار، متقاعد کردن دیگری، مسیریابی، برگشت به محل قبلی و … می شود.
شما و همسرتان یک هدف مشترک دارید و آن تربیت و رشد فرزندتان است. پس باید با همکاری و همراهی یکدیگر؛ مسیر و مقصد را مشخص کنیدو برای رسیدن به هدف همدیگر را یاری کنید.
برای انتخاب مسیر و مقصد از کارشناسان تربیت کودک کمک بگیرید زیرا با روش های قبلی نمی توان کودکان امروزی را پرورش داد.
مواظب باشید رفتار کودکتان باعث مشاجره شما با همسرتان نشود.
باید در مورد هماهنگ شدن با همسرتان و فواید و ضررهای آن، بایکدیگر صحبت کنید و از او بخواهید در مورد مسائلی که مطمئن نیست، با شما مشورت کند؛ یا به فرزندتان بگوید « باید نظر مامان یا بابا را بپرسم؛ چون ما یک خانواده ایم»
هرگاه خواستید در مورد فرزندتان تصمیم گیری کنید، در محلی جدا با همسرتان صحبت کنید و هیچگاه جلو فرزندتان این کار را نکنید؛ زیرا او دخالت می کند و به نفع خود رای می دهد.
اگر با همسرتان در مورد یک روش تربیتی اختلاف نظر دارید، آن را جلوی کودک مطرح نکنید و بگذارید همسرتان در آن لحظه به روش خودش عمل کند، و بعدا در اتاق دیگری در این مورد با او صحبت کنید و به یک نظر مشترک برسید.
هیچگاه جلو کودک، اقتدار و جایگاه پدر یا مادر را خراب نکنید.
در زمان کودکی فرزندتان، باید هماهنگی لازم را داشته باشید و آن را اجرا کنید و کودک باید متوجه این هماهنگی و هم سویی پدر و مادر بشود. جایگاه پدر و مادر باید برای کودک اثبات شده و برابر باشد.
مادری که تمام رفتارهای کودک را به تنهایی کنترل می کند، در زمان نوجوانی فرزندش به مشکل بر می خورد؛ زیرا نوجوان به برخورد قاطع و مستحکم پدر احتیاج دارد و ممکن است در زمان نوجوانی حرف شنوی لازم را از مادر نداشته باشد.
پس بسیار مهم است که مادر، جایگاه پدر را در ذهن کودک نه تنها خراب نکند، بلکه جایگاه مناسبی از پدر بسازد.
همان کودکی که در خردسالی برای گرفتن شیرینی تلاش می کرد، در نوجوانی و جوانی برای گرفتن سوئیچ ماشین و پول بیشتر از والدین تلاش می کند. پس رفتارهایی آگاهانه انجام دهید که در زمان نوجوانی فرزندتان به بن بست نرسید.
🔹واکنش صحیح والدین هنگام بروز حادثه
در هنگام بروز اتفاق آرامش والدین ضروری است. و والدین باید با آرامش ابتدا متوجه میزان درد و سوزش کودک شوند سپس واکنش نشان داده و اقدامات لازم را جهت رفع درد کودک انجام دهند و این را به عنوان یک آموزش برای کودک توضیح دهند که با چیزهای خطرناک چطور باید مواجه شویم و کودک را به خاطر رفتارش سرزنش نکنند.
🔹وقتی کودک دچار حادثه می شود
واکنش پدر و مادر در موقع بروز اتفاقاتی که برای کودک پیش می اید، بسیار مهم است، و در ذهن کودک، به خاطره ای از آن اتفاق تبدیل می شود.
برای مثال، اگر دست کودک از چای داغ بسوزد، کودک به علت داغی کمی گریه می کند؛ ولی اگر والدین سراسیمه و وحشت زده به سوی کودک بدوند و فریاد بکشند، در ذهن کودک، علاوه بر تجربه داغی، ترسی ایجاد می شود که ناشی از صدای فریاد والدین و واکنش آنها است، این تجربه داغی، با ترس و فریاد همراه می شود و کودک در اکثر موارد، از وسایل و چیزهای داغ می هراسد و در ذهنش آن خاطره تداعی می شود.